۱۳۹۶ اسفند ۲۳, چهارشنبه

یادمانده هایی ازفریدون منتقمی



یادمانده هایی ازفریدون منتقمی
چگونه کمونیست شدم
دفترنخست

درآمد

من ازمادرم و پدرم رسم زندگی کردن را آموختم. آموختم که باید انسان بود و با شرافت زندگی کرد. آن‌ها مرا به سرزمین ممنوعه‌ها بردند و از میوه‌های ممنوعه تغذیه‌ام کردند تا زخم‌ها و درد زندگی را بیشتر حس کنم و همواره بیدار به‌مانم و از این بابت از آن‌ها ممنونم و همین میراثی که آن‌ها از خود برای من باقی گذاردند، برای پیشرفت در زندگی‌ام کافی است. من آموختم که زندگی پیکار است و همواره باید با مسئولیت نسبت به جامعه زندگی کرد و موظفم که باری را که آن‌ها بر دوشم گذارده‌اند، به دیگران منتقل کنم.
آنچه بر قلم من جاری شده است، تلاش من برای ادای این دِین است.
بسیاری از دوستان و هم‌پیمانان در تنظیم و ویراستاری این اثر به من یاری رساندند. و من از آنجا که در «دنیای آزاد» زندگی می‌کنم، که در آن «آزادی‌های بی‌قید و شرط» حاکم است، برای حفظ جانشان از بردن نام‌شان خودداری می‌کنم. و در همین جا از تلاش همه آن‌ها صمیمانه سپاسگزارم.
تو نیکی می‌کن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز
از آنجا که هیچ کتابخانه «آزادی» حاضر نیست برای حفظ آزادی بیان و عقیده در جهان، این اثر را ثبت و بایگانی کند، بدون آن که از شکستن دست و قلم و انگشتان دست نویسنده مسرور نه‌گردد، تصمیم من بر این شد که برای مبارزه با ریاکاری، «بشردوستی» و «آزادی‌خواهی» این نابکاران خبیث، ثبت این اثر در اندیشه‌های مردم را، به عهده خود مردم قرار دَهَم و درخواست کنم که آن را دست به دست و سینه به سینه به نسل بعدی منتقل کنند، تا تاریخ بر مذاق نابکاران نوشته نه‌شود.
چاپ نخست در 100 نسخه بود تا راه و رسم توزیع را بیاموزم.
چاپ دوم در 1000 نسخه است که هنوز به اتمام نرسیده است.
«ثروت هنگفتی» که از فروش این کتاب نصیب‌ام می‌شود، از هم‌اکنون درخواست می‌کنم در راه مصالح مبارزه طبقاتی و خدمت به طبقه کارگر و توسعه مارکسیسم - لنینیسم هزینه شود. این سلاحی است که در مبارزه با حاکمان «دنیای آزاد» و «جامعه جهانی» باید به کار گرفته شود، تا بدانند که تلاش‌شان بیهوده است و مبارزه ادامه می‌باید.
روشن است همه حقوق چاپ و نشر برای نویسنده محفوظ است و ذکر مطالب این کتاب و چاپ تصاویر (بایگانی خانوادگی) آن با ذکر منبع آن خالی از اشکال است و حتی توصیه می‌شود.
 
 

پیشگفتار

مدتها بود آهنگ آن داشتم که خاطرات دوران جوانی خویش و محیطی را که در آن پرورش یافته‌ام، به‌نویسم. نه از آن جهت که به عنوان یک فرد دارای اهمیت فراوانی هستم و بر حسب مد روز به خاطره‌نویسی روی‌آورده‌ام. بسیاری از خاطره‌نویسی‌های شخصی و یا آن خاطراتی که توسط میرزابنویس‌های سفارشی، براساس مصالح روز تنظیم شده، اغلب از آن نوع پژوهش‌هائی است که پاره‌ای پژوهش‌گران خود خوانده، با استفاده از این ابزار، در واقع برای خودنمائی و توجیه اشتباهات گذشته و کتمان واقعیات تاریخی، به عرصه تاریخ‌نویسی روی آورده‌اند. تاریخی را که من از به یادمانده‌هایم نوشته‌ام، باید بیان این واقعیت باشد که چگونه جوانان آن دوران، در کوره رویدادهای سیاسی زمان‌شان، در میدانی مملو از اشتباهات، احساسات، تجارب، مطالعه و تأثیرات متقابل پرورش می‌یافتند. هدف من نگارش تاریخ ایران نیست، در بخش‌هائی نیز که تلاش می‌کنم به این تاریخ برخورد کنم، از آن جنبه است که تأثیرات اجتماعی آن را بر تفکرم و بر شرایط زندگی‌ام، بازتاب دهم. این تاریخ سیاسی ایران است که زندگی سیاسی مرا رقم می‌زند و من نقش خودم را در این میدانِ تاریخِ سیاست، در زمان خودش و با این کوله‌بار تاریخی به منصه ظهور می‌رسانم. این همان دیالتیک تأثیر متقابل پدیده‌هاست. این همان بیان اصل دیالکتیکی تغییرات کمی به کیفی است.
هدف من از نگارش این خاطرات این بود، تا نسل جوان آینده ایران با تحولات فکری نسل گذشته که من نیز بیانگر بخش فکری مهم و فعالی از این دوران بودم، آشنا شود و به‌بیند که چگونه انسان‌ها پرورده محیط خود هستند. طبیعتاً من در یک دوران پرتلاطم تاریخ ایران زاده شده و رشد کردم و این شرایط محیط به شدت در تمام فعالیت‌های علمی و اجتماعی من اثر گذارد. نقل این تجارب که تلاش کردم در متن تحولات تاریخی آن روز بنویسم، بدون آنکه قصد تاریخ‌نویسی داشته باشم، برای آموزش نسل بعدی از اهمیت برخوردار است. من بیان آن روح زمانی را در متن تاریخی در نظر داشتم که احساسات ما را رقم می‌زد و می‌ساخت و به ما نیرو می‌داد، تا دنیائی را بیافرینیم که عاری از استثمار باشد و زندگی انسانی را ممکن گرداند. این ایده و آرمان تحقق یافتنی است و چنانچه انسان‌ها تصمیم به‌گیرند برای زندگی بهتر مبارزه کنند، حتما به آن دست خواهند یافت. ارتجاع همیشه تلاش می‌کند تا نسل ما را به عنوان «آرمان‌پرستانی» جابه‌زند که به دنبال ناکجا‌آباد بودند و می‌خواستند به «آرمان‌شهری» رَوَند که تخیلی می‌باشد. آن‌ها تبلیغ می‌کنند که از این نسل تجربه کسب نه‌کنید، زیرا آن‌ها سمبل کسانی هستند که زندگی خویش را «بر باد» داده‌اند. آن‌ها به همه توصیه می‌کنند در گل و لای و کثافات کنونی که آن‌ها را احاطه کرده است، به‌مانند و دست و پا زنند، زیرا جامعه انسانی بهتری مقدور نیست. آن‌ها لولیدن خویش را در لجن‌زارها با این گفتار و تبلیغات خویش بر ضد تجارب تاریخی، توجیه می‌کنند. آن‌ها لولیدن در آلودگی‌ها را ستایش می‌کنند و به همه توصیه می‌کنند، تا به رنگ جماعت شده و به هیچ‌وجه احساس حقارت نه‌نمایند. ولی تجربه زندگی به من، اصلِ امید را آموخته، به من انسان‌هائی را نشان داده که برای دنیای انسانی از عزیزترین چیزهای خود گذشته‌اند و این انسان‌ها کم نه‌بودند و نیستند. تجربه آموخته که هسته انسانی در همه انسان‌ها یافت می‌شود، فقط باید آن را یافت، بر آن انگشت گذارد، پرورش داد و در جهت صحیح و انسانی با درک طبقاتی و به نفع انسانیت تقویت نمود. انسان‌ها گرگ هم نیستند، همدم، همرزم، هم‌سنگر هم خواهند بود. انسان‌ها موجودات اجتماعی‌اند و قادر نیستند بدون هم و در انزوا به هستی خود ادامه دهند. اگر انسان‌ها گرگ هم بودند، بشریت تا به امروز نابود شده بود. تاریخ مبارزه اجتماعی انسان‌ها، تاریخ مبارزه این اکثریت امیدوار، بر ضد اقلیت سیاه‌کار و سیاه‌نما و مبلغ ناامیدی و آلودگی است. این مبلغان سیاه‌کار این موعظه‌ها را برای استقرار نظم تاریک گذشته می‌کنند، تا خودفروختگی خویش را به طبقات حاکمه و برده‌داران مدرن توجیه کنند. تجربه مبارزات ضداستعماری مردم ایران و انقلاب ایران، خلاف آن را برای من ثابت کرده است. باید به مردم ایمان داشت، باید از امید و مبارزه مردم و تجارب گذشتگان در عرصه جهان، الهام گرفت و کار مبارزه را به پیش برد. هیچ سنگری خالی نمی‌ماند و نمی‌تواند خالی بماند، زیرا که تاریخ اجتماعی، تاریخ مبارزه توده‌های تحت ستم است و این مبارزه تا پیروزی کامل ادامه دارد. این قانونِ محتوم تاریخ است.
خاطرات من با هر اندازه نقش کوچکی هم که داراست، باید تأثیر خود را در آموزش و تجربه‌اندوزی آیندگان به‌گذارد و باید تجلیلی باشد از همه کسانی که برای رهائی بشریت جان خویش را صمیمانه عرضه کردند، و باید پرتوی افکند بر آنچه من آن را تحریف تاریخ ایران می‌دانم، تحریف تاریخ زحمتکشان و نیروهای انقلابی، زیرا هر طبقه‌ای تاریخ خود را می‌نویسد.
در تنظیم و تدوین این خاطره بسیار با مشکل روبرو شدم. می‌شد این خاطره را براساس تاریخ تقویمی نوشت و یا می‌شد آن را براساس پیشرفت تحولات ذهنی و درکی که من از مسایل که آن‌ها را به تدریج پیدا کرده بودم، تنظیم کرد. به عنوان نمونه من در دوران دبستان، در مورد تشکیل دادگاه لاهه و پیروزی مردم ایران، در این دادگاه و یا ادعای دادن طلاهای ایران به حکومت ایران، بعد از کودتای 28 مرداد از جانب شوروی‌ها، بسیار سخت تحت‌تأثیر تبلیغات ضد کمونیستی آن دوره بوده و یک درک معینی به من از این پیروزی القاء شده بود، ولی در اثر مطالعات بعدی درک من در مورد تاریخ این تحولات و نقش آن تغییر کرد. من همین برخورد را در مورد استرداد طلاهای ایران از جانب شوروی‌ها داشتم. و یا درکی را که در پی تحولات فکری‌ام در برخورد به حزب توده ایران و دکتر محمد مصدق و انتقاد از خودِ حزب توده ایران پیدا کردم، به دوره‌ای برمی‌گردد که من از مرحله شناخت حسی به مرحله شناخت منطقی رسیده بودم. من می‌خواستم به گذشته و اطلاعاتی که داشتم منتقدانه برخورد کنم و نه آن که شنیده‌های خویش را و یا صرفا اسناد پراکنده‌ای را که خوانده بودم، مبنای همه تحرکم در آینده قرار دهم. من می‌خواستم تاریخ‌آموزی درگوشی و براساس شایعه‌پراکنی را با پژوهش تاریخی و مطالعه آثار کتبی به صورت مستند به‌آموزم. من مخالف این منطق بودم که هرکس صدایش بلندتر و دستگاه تبلیغاتی‌اش وسیع‌تر و پولش از دیگران بیشتر است، حقیقت را خریده و در جانب خود دارد. من به دنبال ناله‌ها و فریادهای سرکوب شده، آواهای خشم، ولی محق می‌گشتم و با گذشت از هفت‌خوان رستم به آن دست‌یافتم. تاریخ من، تاریخ رسمی و «آزاد» نیست، تاریخ پنهان، تاریخ تحت پیگرد است. اساساً این تغییرات بعد از خروجم از ایران و در خارج شکل گرفت و به اندیشه‌هایم عمق بخشید. این تغییراتِ فکری طبیعتاً با شرایط تقویمی تاریخ نمی‌خواند. من در دوران دبستان در سال 1330 و 1331 با درک آن روز خودم، مسایل نامبرده را دنبال می‌کردم که اگر از نظر تقویمیِ تاریخ و روز‌شماری تحولات ایران به آن برخورد کنم، جز یک رویداد هیجان‌انگیز و شادمانه تاریخ مبارزه مردم ایران برایم مفهوم دیگری نخواهد داشت، ولی همین پدیده از نظر درک تاریخی، روند شناخت و تحولات فکری من که سال‌ها بعد اتفاق افتاد، مفهوم دیگری کسب نمود. این مسئله در جریان نگارش خاطراتم در بسیاری از حوادث دیگر نیز هویدا گشت. این بود که تصمیم گرفتم نظر امروز خودم را در متن همان زمان وقوع مسئله که در سنین نوجوانی بودم، بیان کنم که درکش برای خواننده بهتر بوده و آموزنده‌تر باشد. به این علت این رویدادها و نوع برخورد به آن‌ها را که من شخصاً بعدها در دوران بلوغ سیاسی به آن رسیدم، در همین جلد نخست بازتاب دادم.
 
  
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برای ایرانی آزاد و آباد و شکوفان، ایرانی عاری از ستم و استثمار میرزمم.برای جهانی میرزمم که که درآن از بهره کشی فرد از فرد و استعمار و غارت زحمتکشان خبری نباشد.برای استقرار سوسیالیسم ورهائی بشریت میرزمم