۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

چند مطلب متنوع  سیاسی اجتماعی بر گرفته از فیسبوک شخصی خودم و پاسخ به سئوالات برخی از دوستان.

اعدام

در کار کارزار ضد اعدام مغلطه نباید کرد. فرق است میان جرمهای عادی و خیانت به یک ملت، به یک کشور، به بشریت. جنایتکاران جنگی نظیر هیتلرها، جرج بوشها، آریل شارونها و ... باید مجازات شوند. تا زمانیکه این افراد مجازات نشوند وجدان بشریت معذب باقی میماند. 

....
از برای این همه خائن بود یک دار کم
پرکنید! این پهن میدان را ز چوب دارها
دارها چون شد بپا با دست کین بالا کشید
بر سر دارها سالارها سردارها
....
نقل از شاعر انقلابی ایران که بدست رضا شاه به قتل رسید فرخی یزدی

من مخالف اعدامم ولی نمیدونم چرا از ترور لاجوردی دلم خونک شد.
من مخالف اعدامم ولی ناراحتم از اینکه خلخالی در بستر بیماری بطور طبیعی مرد.
من مخالف اعدامم ولی نمیدونم چرا از اونائیکه مخالف اعدامند ولی کشتن میلیونها عراقی، افغانی، فلسطینی، لبنانی، پاکستانی، ترک، عرب، سودانی، یمنی و غیر اروپائی و آمریکائی را اعدام نمی دانند و دم از بشر دوستی می زنند متنفرم. نکنه من مخالف ریاکاری باشم و می خوام مچ کسی را بگیرم.
من مخالف اعدامم ولی به بهانه مخالفت با اعدامِ افراد جداگانه، اعدامهای دستجمعی میلیونها انسان را در نوار غزه، در عراق، افغانستان، یوگسلاوی در ابو غریب و اوین و کهریزک مورد تائید قرار نمی دهم. 
من مخالف اعدامم ولی در عین حال از آن مخالف اعدامی که با اعدام یک نفر احساساتش جریحه دار میشه ولی در اثر اعدامها و کشتار جمعی و قتل عام ملتها در یک سخن اعدام دستجمعی ککش هم نمی گزه متنفرم.  
من مخالف اعدامم ولی نمیدونم که چرا دلم می خواد گردن همه آنها که بشریت را بدار کشیده اند و به میل خودشان و با خواهش و التماس عرصه تاریخ را ترک نمی کنند بالای دار ببینم. بشر دوستی که من و انساندوستان واقعی به آن اعتقاد دارم تاریخی و برای ریشه کنی بنیادی اعدام است، موهومی نیست، فریبکارانه نیست، مانند پیروزی است که آن را باید کشان کشان آورد و نه اینکه مردم را خواب کرد و برایشان کرکری خوند که مد روز شده است. این هم دستآورد جمهوری اسلامی و تاثیرات نامطلوبش در ایران است که با وحشیگری موجی از انزجار ایجاد کرده که جلوی دید باز و عمق اندیشه را می گیرد. وقتی سرتون بالای دار رفت و یا سینه تونو تخت دیوار گذاردند و بنام نامی تروریست کارتونو خواستن بسازند یاد حرفهای من بیفتید. ثواب داره



Medi‏ نوشت:
‏احمدی نژاد برای توجیه اعدامهایش اعدام در دیگر کشورها بخصوص امریکا را مطرح میکند. دوست عزیز ما انسانها برای رسیدن به تمدن و تکامل از اندیشه، نیرو و امکانات یکدیگر سود میبریم، اگر بنا باشد که یکدیگر با کشتن از بین ببریم، به سرنوشت دیگرجانداران که بطور غریزی زیست دارند (با نزدیک شدن زمین به خورشید در حرارت زیاد خاکستر شدن) دچار خواهیم شد. بنظر من انسان با غرق شدن در تنفر و نفرت از همنوع، از انسانیت خارج و یکدیگر را بهلاکت میرسانند‏.

پاسخ:
انساندوستی با توهم  داشتن و در دنیای ارزوئی زندگی کردن فرق دارد. تا در جهان ستم هست اعدام بر نمی افتد و ما باید این حقیقت را به مردم بگیم. درست میگین دوست عزیز شما اگر آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی بدست بیاورید باید آنها را بهر قیمت حتی با قهر حفظ کنید. وگرنه همون آدمهائیکه مخالف آزای و عدالت اجتماعی و استقلال هستند می آیند و دوباره همه را ازتون می گیرن. کودتای 28 مرداد با کمک انگلستان ضد اعدام. حالا آمریکا را نمیگم. انجام شد. اسرائیل در کشورش اعدام نیست و لی فلسطینیها را دستجمعی می کشد. همین کار را آلمانها که در کشورشان اعدام نیست یا کانادائیها و هلندیها و دانمارکی ها در عراق و افغانستان می کنند. می بینید چقدر ریاکارند. خطابه های ضد اعدامشان از شما بهتر است. شما متاسفانه در دنیای واقعی زندگی نمی کنید و با موعظه می خواهین مردم را در مقابل غارتگران روح انسانی خلع سلاح کنید و اسمش را بگذارید انسانیت.  جمهوری اسلامی ادمکشیش به امریکا ربط ندارد و ادمکشی امریکا هم  مربوط به اسلام نیست اونا در همه جهان ادم میکشن چون منافعشون ایجاب می کند و این منافع تمامی ندارد


18/10/2010
آیا ترور اعدام نیست؟
من مخالف اعدامم ولی نمیدونم چرا از ترور لاجوردی خوشحال شدم. دستش درد نکنه. من مخالف اعدامم ولی نمیشه نشست انتظار کشید تا همه دشمنان بشریت و آنها که بشریت را اعدام کرده اند با بحث قانع بشند و از منافعشان دست بردارند. با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشه. راستی بمباران مردم غزه افغانستان عراق یوگسلاوی و کشتن مردم در ابو غریب اوین کهریزک و... همه اسمش اعدامه من به آنها میگم اعدام دستجمعی.



ارزش به مردم
میدونی مردم در همه جا خوب هستند. ولی منهم مثل تو به مردم ایران تعلق خاطر دارم با آنها خاطره دارم ما ملت بزرگی داریم که نخستین انقلاب دموکراتیک را در آسیا یعنی انقلاب مشروطیت را کرده و نخستین کشوری است که نفتش را در مبارزه با امپریالیست فرتوت و مکار انگلستان ملی کرده و شمع خاور میانه و منطقه است. ملتی با تجربه که چندین کودتا جنگ انقلاب و جنبشهای قدرتمند دموکراتیک را پشت سر داشته و جویهایش از خون جوانان وطن رنگین است کجا چنین ملتی پیدا می کنید. افتخار بر ایران

عشق

میدونید معجزه چیه آن عشق بیکران و بزرگ منه که در قلب کوچکم جا گرفته


پر از احساس بود خوشم آمد. ولی میدوتی معجزه عشق چیه. عشق بیکرانیه که من به معشوقم دارم و این عشق بیکران در قلب کوچک من جا گرفته.


میدونید عاشق کیه، کسیه که همسایه های معشوق هر روز سر کوچه ببیننش و بشناسنش ولی معشوق ندونه چنین سرگشته ای وجود داره. تازه عاشق به معشوق هم نگه دوسش داره چونکه ممکنه دل آزده شه و عاشق نمیتونه دل آزدگیشو ببینه تحمل کنه.




آزادی
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود زجان شستم از برای آزادی
شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی
فرّخی زجان و دل می کند در این محفل
دل نثار استقلال، جان فدای آزادی
«فرّخی یزدی»





تکرار تاریخ׃
خبر آمد که یک ایرانی زن متواری لب خویش را در ترکیه به عنوان اعتراض دوخت

شرح این قصه شنو از دو لب دوختهام
تا بسوزد دلت از بهر دل سوختهام
«فرّخی یزدی»

«من فرّخی یزدی لب دوخته ام، مدیر روزنامه «طوفان»، که به جرم حق گویی و حق نویسی، ظالمانه توقیف شده، نماینده «دارالشوری» هستم. به گناه اعتراض و تکلم علیه یک قانون جابرانه و زیان بخش، مغضوب و متعاقب شدم. چند سال از کشور خود متواری بودم.»
«مگر ما چه نوشته بودیم؟ نوشتیم که در مملکت مشروطه، قانون اساسی مقدس بوده و مافوق هر قوه محسوب می‌شود. ما نوشتیم که تجاوز از حدود قانون، مسؤولیت تولید می‌کند و این مسؤولیت برای هر متجاوزی مجازاتی تعیین می‌نماید. ما نوشتیم که با وجود پارلمان، حکومت نظامی بی‌معنی و بی‌منطق است.
ما نوشتیم که تحویل چندین شغل به یک نفر در این مملکت که مردمانش از بیکاری به ‌جان آمده‌اند، خارج از حدود عدالت است»
پسر رضا خان از سرنوشت پدرش درس نگرفت و تجاربش را به ولی فقیه منتقل کرد. همه مستبدها همسرنوشتند.

امنیت
آنان که آزادی را فداى امنیت مى‌کنند، نه شایستگى آزادی را دارند و نه لیاقت امنیت را
                                                                                  بنیامین فرانگلین
آنها که آزادی را قربانی می کنند تا امنیت را به کف آورند هر دو را از دست می دهند. این عده قربانیان مستبدهائی هستند که تروریسم را بهانه ای کرده اند تا آزادیهای دموکراتیک را از بین ببرند و امنیت خودشان و نه جامعه را پاسداری کنند.



با مُشت و لگد معنی امنیّت چیست؟
با نفی ِ بَلـَد، ناجی امنیّت کیست؟
با زور مرا مگو که امنیّت هست
با ناله ز من شنو که امنیّت نیست!
                «فرّخی یزدی»





ازدواج
ازدواج مثل شهر محاصره‌شده‌است، کسانی که داخل شهر هستند سعی می‌کنند از آن خارج، و آن‌ها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند.
نمیدونم مال کیست ولی از آلبرت اینشتین هم بهتره فهمیده.
و حال من اضافه می کنم: بیچاره اونهائیکه نمی گذراندشان که از شهر خارج شوند و یا سینه به سینه اونائی می خوردند که می خوان وارد شهر بشن. کار به سد معبر میکشه



دوست عزیز با اجازه شما می خواهم یک اشتباه عمومی در میان ایرانیان را تصحیح کنم.
بازگوئی شما برخلاف آنچه نوشته اید مربوط به برتولت برشت شاعر و نمایشنامه نویس بزرگ کمونیست آلمان نیست.
این نقل قول متعلق به کشیش پرتستان و مبارزه ضد جنگ، فعال صلح و مبارز ضد آلمان هیتلری آقای امیل گوستاو مارتین نی مولر است. Emil Gustav Martin Niemöller)
در 14 ژانویه 1892 در لیپشتات در آلمان بدنیا آمد و در 5 ماه  مارس سال 1984 در ویسبادن 
آلمان در ایالت هسن در گذشت(

اساس نقل قول چنین است׃

"هنگامیکه نازی ها آمدند و کمونیست ها را بردند
من سکوت کردم، آخر من که کمونیست نبودم
زمانیکه سوسیال دموکراتها را به زندان انداختند
من سکوت کردم، آخر من که سوسیال دموکرات نبودم
لحظه ایکه آنها اعضاء اتحادیه های کارگری را بردند
من اعتراضی نکردم، آخر من که عضو اتحادیه کارگری نبودم
روزیکه مرا بردند دیگر کسی نمانده بود که اعتراض کند."
این اصل بازگوئی ازنظر ثبت تاریخی است. بعدها و معلوم نیست از چه تاریخی یک بند دیگر به این نقل قول افزودند. چه کسی آنرا افزوده و تبلیغ کرده معلوم نیست ولی کسی هم جرات نکرده به این دست بردن در سند اصلی اعتراضی کند. بند افزوده چنین است׃
"وقتیکه آنها یهودی ها را بردند
من اعتراضی نکردم، آخر من که یهودی نبودم"
البته این جمله ی افزوده غلط نیست. حتی بسیاری کاتولیک ها را نیز در زمان هیتلر به زندان انداختند، کولی ها را نیز کشتند و هولوکاست آفریدند ولی این جمله با نیت سند که معطوف به مبارزان سیاسی یعنی کمونیستها، سوسیال دموکراتها و اعضاء اتحادیه کارگری است در تناقض کامل است و روشن است که به اصل سند نمی خورد. نی مولر در این گفته روی سخنش به نژاد پرستی نازیها نیست به ضد کمونیست بودن و ضد دموکرات بودن آنهاست.


مبارزه با مذهب
دوست عزیز من در نظریات شما نکات درستی یافتم و با نظرات مذهب ستیزی عده ای که خود را مدرن و مترقی جا می زنند و سوراخ دعا را گم کرده اند بشدت بعنوان یک ضد مذهبی سوگند خورده مخالفم.
عده ای فکر می کنند که مبارزه ضد مذهبی یعنی زندان، شکنجه و اعدام. جرج بوش این اسلام ستیزی را در منطقه با قتل عام میلیونها انسان آزمود و شکست خورد. جلوگیری از حق بیان دموکراتیک مذهبیون و نقض حقوق قانونی آنها در ممالک میزبان که بر اساس قوانین دموکراتیک این کشورها در اختیار آنها گذاشته شده است درست نتایج معکوس آنهم به ضرر نیروهای انقلابی و دموکرات ببار می آورد. اگر اسلام بنیادگرا خطرناک است چرا کمونیسم بنیادگرا خطرناک نباشد. اگر اسلام بنیادگرا تروریست است مگر کمونیستها سالها مجبور به حمل این برچسب از جانب امپریالیستها نبودند. آمریکائیها به کمونیستها ویزا نمی داند زیرا آنها را بیمار واگیری و تروریست معرفی می کردند. آنها که با فاشیستها راه می افتند و مخالف ساختن مسجد می شوند اگر یک جو صمیمیت داشته باشند باید علیه کلیسا و کنشت نیز نمایشات اعتراضی بگذارند ولی این کار را نمی کنند. اگر در قوانین اساسی ممالک میزبان، دولت از مذهب جداست، اگر دولت باید روش بی طرفانه نسبت به مذاهب داشته باشد باید از این حق دموکراتیک دفاع کرد. مذاهب خوب و بد ندارند همه آنها ارتجاعی و خرافات محض هستند. مخالفت من با مخالفین بنای مساجد دفاع از یک دستآورد بشریت و یک حق دموکراتیک است. این وظیفه دولت نیست که با قانون تقلبی یک اصل اساسی قانون اساسی را به زیر پا بگذارد. این وظیفه شهرداری هاست که ببینند از نظر نقشه شهر و امکانات آبادانی و تامین احتیاجات یک مسجد ساختن آن در این یا آن محل منع قانونی دارد یا ندارد. دولت در مقابل مذاهب باید بی طرف باشد. متاسفانه لابی صهیونیستی در اروپا قوی است و با هزینه های گزاف می خواهد با اسلام ستیزی استتاری بر جنایتهای ضد بشریش در منطقه بکشد. 
هیچوقت با گردن کلفتی قانونی و استناد به اکثریت نادان و مغرض نمی توان برضد جهل عمومی مبارزه کرد. آنها که با آتش زدن قرآن موافقند، با کاریکاتور محمد به عنوان تروریست موافقند با ساختن مسجد موافقند در مبارزه با مذهب به هیچ جا نمی رسند.
صورت مسئله این نیست که باید جلوی بنیادگراها را گرفت یا نگرفت، صورت مسئله این است که با نادانی چند هزارساله با چه طریقی باید مبارزه کرد. می شود مبارزه با مذهب را جنگ گلادیاتورها دید و می شود برای مبارزه با مذهب با حوصله با سیاست با تاکتیک و با زبان مناسب و در متن مبارزه طبقاتی و سیاسی مبارزه کرد. با هتاکی به پیامبر اسلام کسی لامذهب نمی شود. با فحاشی به قرآن کسی قانع نمی شود که آدم و حوا دروغی بیش نیستند و نباید به افسانه آفرینش دل بست.
هر ساله در اروپا میلیونها انسان مذهبی برای دست بوسی به واتیکان می روند آیا در اروپا کتب افشاءگرانه مذهبی کم انتشار یافته است. کتب کمونیستی را و فلسفه مادی را در هر گوشه ای می توانید بخرید پس چرا این کتب معجزه نمی کنند؟ زیرا مبارزه با مذهب امری طولانی، با حوصله، روشنگرانه و بطور عمده بر متن مبارزه سیاسی است.  




خیام
حکایت است روزی خیام در سبزه زار نشسته بود و باده می نوشید. مفتی بدنام شهر با خرش رسید و خیام از ترس تعزیر مفتی سبوی می را به میان سبزه ها پرتاب کرد بطوریکه شراب داخلش بر زمین ریخت. مفتی از خرش پیاده شد کنار خیام به گفتگو نشست در حالیکه خرش ...
در سبزه زار می چرید. خر به محل آغشته به شراب که رسید از خوردن امتناع کرد. مفتی که زیر چشمی شاهد ماجرا بود با مکاری پرسید خیام چی بود که خر نخورد؟ خیام با زیرکی جواب داد خر بود که نخورد! و سپس چنین سرود
ای مفتی شهر ما ز تو خونخوارتریم
با همه مستی ز تو هشیارتریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف ده کدام خونخوارتریم




                                                        نامه ای به خدا
خدا جون سلام!
از بچگی به من گفتن جهنم و بهشتی هست. تو جهنم آدم های شرور را که به قول یکی از بندگانت بنام جرج واکر بوش جزو محور شرارت اند به صلابه می کشن و بندگانی را که جزو محور خیر هستن مستقیما می فرستن سر سفره بهشت. من ازهمان بچگی دلم می خواس برم تو بهشت میدونی چرا؟ دیدی نمیدونی،             چون من از مسواک زدن قبل از خواب بسیار متنفر بودم و اگر از ترس مادرم نبود که مرتب می گفت به پدرت می گما من اصلا مسواک نمی زدم. از حمام کردن نیزمی ترسیدم، مادرم سنگ پا رو که بر می داش من از خنده روده بر می شدم و غش می کردم و هی غلت می خوردم و وقتی منو کیسه می کشید مثل مار پوست مینداختم و مادرم فکر می کرد اینها چرک است و باید آنقدر کیسه را محکم بکشه که برسه به گوشت. از سوزش پشت خلاص نشده بودم یک لگن آب گرم می ریخت به سرم تا پاک بشم. ولی از آنجا که وسواس داشت دستش را روی موهام می ذاش و می کشید به طرف خودش و باید جیر صدا می کرد اگر جیر نمی کرد موهام هنوز چرب بود و باید دوباره می شست. باین جهت از حمامم بدم می آمد. صبحها هم که از خواب پا می شدم، تو که یادت نیست ولی آن موقها آب گرم و لوله کشی شده نبود باید با آب سرد دم حوض صورتم را می شستم که هم تمیز شوم و هم سر کلاس خوابم نبرد. این بود که از صورت شستن هم بدم می آمد.
خلاصه هر چی بگم کم گفتم. ولی شنیده بوم آدم که بره تو بهشت دیگه احتیاجی به این کارا نداره حتی اگر دندانش را هم نشوره کرمی در بهشت نیست که دندانت را بخوره. اصلا در بهشت نه کرم هست نه عقرب و هزارپا و عنکبوت و میکروب و باکتری و ویروس و ... از دکتر و دوا هم خبری نیست. نه مسواک میزنی و نه حمام میکنی ودستو رو می شوری، راستی بهشت، مستراح هم نداره، هر چی رو قورت می دیدی صد در صد هضم میشه مثل اینکه کشیدی بالا.  خلاصه من از همون بچگی میدونستم بهشت جای تنبلاست و بدرد من می خوره. فقط بعضی وقتها بابام می گفت می ترسم توبهشتم که رفتم ننت باشه آنوقت دوباره میشه جهنم. من راستش دلم می خواست هیچکدامشان نباشن چون باز آش همان آش بود و کاسه هم همان کاسه.
ولی هر چی کار در بهشت کمه در عوضش کار در جهنم زیاده، در بهشت ساکنینش بیکارن و حق بیکاری و بیعاری می گیرند و در جهنم همه ساکنینش سه شیفته کار می کنن. فکر می کردم همه این آدما میان تک تک از روی پل صراط رد میشن. اونا که مستقیما میرن تو بهشت مشکلی ندارند اونا که می افتن پائین حالا باید رفت درشون آورد و بدون وکیل مدافع گذاردشون جلوی دادگاه عدل الهی که معلوم نیست نظام قضائیش آنگلو ساکسون را قبول دارد و یا نظام حقوقی اش اروپا-فرانسویست و یا اینکه مبنا همان فقه خودمونه که باش آشنائیم. از ختنه شروع میشه به قطع دست می رسه و آخرش هم سنگسار میشه. هر چی تو بهشت بیکاریه و تنبلیه در جهنم پر کاریه تنها همین در آوردن میلیاردها آدمی که از پل صراط با رنگ و پوست ها و زبانها و مذاهب و نژادهای گوناگون افتادن پائین ببین خودش چقدر کار داره. محاکمه همه ظالمها، روسپی ها، دگراندیشان، دگرباشان، همجنسگریان، کمونیستها، مرتدها، دزدها، رشوه ه خوارها، بدحجابها، بی حجابها، دروغگوها و زن سرکوزی ... سالها طول می کشد. دلم برای قضات محکمه عدل الهی سوخت که باید اینهمه برای مترجمان خرج کنن تا زبان دادگاه رو بفهمن و تازه پول دوا دکتر هم برای مجروحین و یا بزبان خودمون متهمین بدن- راستی ارز معتبر در جهنم کدوم ارزه، دلاره، یا یورو؟- مادرم همیشه به من می گفت پسرم اینا که این دنیا جزایشان را نمی بینن اون دنیا خدا جزایشون را میده. این بود که هر ناکسی از این جانورها می مرد من خوشحال می شدم چون زود به جزایش رسیده بود.
خدا جون! من واقعا خجل هستم که تو اینقدر کار می کنی، طرفهای شما رایانه هم نیست تا کارها آسون بشه، همه چیز را باید با چوب خط درست کنین. تا کسی نوبتش بشه سالها طول میکشه و پدرش در می آد، رشوه هم که نمیشه داد تا کارشونو بندازن جلو. تازه من همیشه از خودم می پرسیدم اگر کار یارو به جهنم کشید و در آتش گداخته کباب شد و مُرد آنوقت بعد از مرگش کجا نقل مکان می کنه؟!!. واقعا جهنم طبقه دوم هم داره؟
خدا جون! من برای کمک بتو فکر کردم کارتو کم کنم. میدونی چطوری؟ تکلیف ظالمارو  من در همین کره خاکی تعیین می کنم و نمی زارم کارشون بدادگاه عدل الهی با وکیل تسخیری برسه و در اونجا به اعدام محکوم شن و وقت شمارو هم بگیرن. اگر توی همین دنیا آدم آنها را به جزایشون برسونه هم کار شما راحتره و هم دل ما بیشتر خنک میشه. اگر تو از من حمایت کنی که مخالفین اعدام اعدامم نکنن من خدمت همه این ظالما می رسم و کار تو رو راحت می کنم. بنفع حقوق بشر هم هست. خدا جون می بوسمت. 
مونیخ 5 روز مانده به سالگرد انقلاب اکتبر 1917 


/10/2010
جواب به کامبیز آریان که از صهیونیسم دفاع میکند.
حامی رژیم اسرائیل نمیتونه هوادار حقوق بشر باشه دروغ میگه چون انسانها را نمیشه به عرب و ایرانی و یهودی تقسیم کرد و شکنجه در مورد اعراب را مجاز دانست. حقوق بشر باید در همه دنیا خدشه ناپزیر بماند. فحاشی رکیک به جمهوری اسلامی درست تاثیر معکوس می زای زاره و رژیم جمهوری اسلامی از آن سوء استفاده میکنه مگر این رژیم کم جنایت کرده که ما در نوع استدلال کم بیاریم. در مورد درس تاریخ خوب است که بدونیم جشن پوریم اسرائیلیها کشتار ایرانیها بدست یهودیان است. حق کورش را کف دستش گذاشتن. ولی این واقعه به تاریخ تعلق دارد امروز باید با هر کس که انسان است و بربریت تجاوز نژادپرستی نفرت ملی اشغالگری کشتار قومی و جنایت علیه بشریت را محکوم می کند دوست بود و همکاری کرد.ره و ر
زیم جمهوری اسلامی از آن سوء استفاده میکنه مگر این رژیم کم جنایت کرده که ما در نوع استدلال کم بیاریم. در مورد درس تاریخ خوب است که بدنیم جشن پوریم اسرائیلیها کشتار ایرانیها بدست یهودیان است. حق کورش را کف دستش گذاردن. ولی این واقعه بتاریخ تعلق دارد و امروز باید با هر کس که انسان است و با بربریت ، تجاوز، نژادپرستیولی این واقعه به تاریخ تعلق دارد امروز باید با هر کس که انسان است و بربریت تجاوز نژادپرستی نفرت ملی اشغالگری کشتار قومی و جنایت علیه بشریت را محکوم می کند دوست بود و همکاری کرد.، نفرت ملی ، اشغالگری، کشتار قومی و جنایت علیه بشریت را محکوم می کند دوست بود و همکاری کرد.


نفرت ملی
پدرم تبریزیه با مادر سمنانیم در گرگان آشنا شد و من اتفاقی در گرگان بدنیا آمدم. میتونستم هم در تبریز بدنیا بیام یا مهاباد بدنیا بیام یا اصلا نیام. در تهران بزرگ شدم و در اصفهان کار کردم. نمیدونم چرا از آنها که نفرت ملی را تبلیغ می کنن تا آدم ها را به زور بجان هم بیاندازند نفرت دارم. من از همسرنوشتی خلقهای ایران که در فراز و نشیب این تاریخ با هم بوده و چند انقلاب و جنگ و کودتا را پشت سر گذاشته اند پشتیبانی می کنم. من دلم میلرزه وقتی در بم زلزله می آد آذریها کامیون کامیون جنس جمع می کنن و به بم برای مردم می فرستند. من گریم میگیره وقتی یادم می آد تختی برای زلزله بوئین زهرا با حمایت عظیم مردم که بدستگاه شاهی اعتماد نداشتند در تهران پول جمع می کرد و برای مردم آذری زبان می فرستاد. من وقتی می بینم  فریدون ابراهیمی، ارسن اوانسیان، کوچک شوشتری، حنیف نژاد و خیابانی، سعید سلطانپور، پاکنژاد، فواد سلطانی را در کنار هم می ذارن و درو می کنن تا خونشان در نهر آزادی ایران جاری شود از تبلیغ این همه تیلیغات نفرت ملی منزجرم



رای مردم
راستی چرا ما عادت نداریم به رای مردم احترام بگذاریم. وقتی در 22 خرداد مردم با سینه های سپر کرده به میدان آمدند و فریاد زدند: مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر  منظورشان این بود که سلطنت و جمهوری اسلامی را نمی خوان آنها خواهان جمهوری ایرانی هستند. بنظر آنها سلطنت و اسلامی هر دو به بیگانگان تعلق دارند. خوب چرا سلطنت طلبان رای مردم را به رسمیت نمی شناسند. 22 خرداد یک همه پرسی بود. مردم دوباره رای دادند که سلطنت ملغی شده و رفته توی مزبله دان تاریخ نمیشه جر زد و گفت آنقدر رای بگیریم تا نظر ما تامین بشه. از این گذشته مردم در 22 خرداد نشان دادند فریاد دو نسل را به گوش جهان می رسانند فریاد نسل 16 آذر و نسل 18 تیر.



فلسفه چیست
فلسفه چیست دانش شناخت به جهان است. آیت اﷲ های ایران همه فیلسوفند. فلسفه طهارت را می دانند، فلسفه جنابت را می دانند و مهمتر از همه برخلاف فلاسفه اروپا برای مشکلات هستی و نیستی توضیح المسائل هم دارند. توضیح المسائل خمینی را خوانده اید؟
خوب است خاطره ای را عنوان کنم. یک روز مادرم از من پرسید فریدون مگر در صحرای کویر نردبان هم  پیدا میشه؟ من از فلسفه این پرسش سردرنیاوردم پرسیدم مادر جان چرا این سئوال را می کنید؟ گفت در رساله آقا خواندم اگر در بیابان ساربانی به شترش تجاوز کند گوشت شتر حرام است. من در عجبم که چگونه میشه با شتر بدون نردبان همخوابه شد. اینهم فلسفه نردبان در الهیات اسلامی.
من فکر کردم عجب کشفی صورت گرفته تازه چون عمل نزدیکی بدون رضایت شتر بوده و شتره ممکنه شوهر داشته این کار باز ممکنه زنا محسوب شود و تجاوز باشه و پای سنگسار به میون بیاد. اگر هنوز ایمان نیاورده ای مرتدی و باید سنگسار شوی زیرا فلسفه، ایجاد شک و تردید در مورد خداست حواست را جمع کن تا هوات و داشته باشم.


دخالت در امور عراق
در امور داخلی عراق همه ممالک منطقه دخالت می کنند و نه تنها سپاه قدس جمهوری اسلامی. این دخالت ناروا را فقط آمریکائیها و  عربستان سعودی که خود یک پایشان در عراق است می خواهند بزرگ کنند. ترکیه در کردستان دخالت می کند و کردها را سرکوب می کند و به بهانه تعقیب کردها وارد خاک عراق می شود و اقلیت ترکمن را بسیج و سازماندهی می کند. سوریه در شمال عراق فعال است و دروازه اش برای رفتن به عراق به روی همه باز است و اعراب ساکن کردستان را تقویت می کند و کردها را در سوریه سرکوب می کند. اسرائیل از طریق اردن اعراب عراقی تبار را برای خرابکاری به عراق می فرستد و صد هزار نفر آنها در انتخابات تقلبی عراق شرکت کردند. عربستان سعودی به کمک اردن سنی های بنیادگرا را تقویت می کند و از ترس نفوذ شیعیان و ایران در عراق به سنیها کمک می کند. جنگ شیعه و سنی را امریکائیها راه انداختند تا در مقابل نهضت مقاومت مردم عراق که برای رهائی کشورشان می رزمند خرابکاری کنند و حال نتیجه اش مقابل ماست. چه کسی عوامل القاعده را وارد عراق می کند که ترور کنند. جنایات شرکتهای خصوصی بلاک واتر و امثالهم که با حمایت آمریکا آدم می کشند بر کسی پوشیده نیست. ولی علت مشکلات منطقه نه ایران است نه ترکیه و نه عربستان سعودی نه اردن و نه سوریه. علت همه این فجایع تجاوز آمریکاست که با دروغ و به صورت غیر قانونی به بهانه دارا بودن بمب اتمی و شیمیائی از جانب صدام حسین به عراق تجاوز کرد و مورد جمایت صد در صد اسرائیل اشغالگر و نژاد پرست بود. امریکا به عنوان قوای اشغالگر و جنایتکار باید منطقه را ترک کند. آنوقت دخالتهای بیگانگان از جمله جمهوری اسلامی نیز به پایان می رسد. خلق عراق خودش جواب جمهوری اسلامی را می دهد. عده ای ایرانی هوادار آمریکا جای علت و معلول را برای تبرئه آمریکا و اسرائیل آگاهانه عوض می کنند مواظب این عده باشید. ننگ و نفرت بر کسانی که هوادار تجاوز امریکا و اسرائیل به ایران هستند و بهانه آنها جنایات جمهوری اسلامی است.





کارزار نژادی ضد اسلام در آلمان
بحث های ضد خارجی در آلمان بیشتر بر ضد مسلمانهاست نه خارجیان بطور کلی. فعلا ضد عرب و ترک است و فردا ضد ایرانی و سایرین. خانم مرکل و ماشین تبلیغاتی آلمان در این تبلیغات با جریانهای مشکوک ایرانی که کارزارهای ضد مسلمانی راه می اندازند همکاری نزدیک دارد. فعالیتهای جلوگیری از بنای مسجد مسلمانان که به روشنی ضد قانون اساسی آلمان است. تحریکات بر ضد آزادی پوشش زنان حتی اگر داوطلبانه باشد(امری که حتی در زمان جکومت فاشیستی شاه در ایران آزاد بود) بطوریکه یک دکتر آلمانی حاضر نشده است یک بیمار زن خارجی را به علت حمل حجاب معاینه و معالجه کند!!؟؟؟(سوگند به سقراط اش را به زیر پا گذارده) . ماهیت این تبلیغات توجیه جنایات صهیونیستها و امپریالیستها در سراسر جهان بویژه در فلسطین، عراق، افغانستان، لبنان، سوریه، پاکستان و.. می باشد. همان جنگ تمدنهای آقای ساموئل هانتیگتون که می گفت مبارزه کنونی در جهان دعوای اسلام با امریکاست.


Marshall‏ نوشت:
‏آقای فریدون مقدم(منظورش منتقمی است که نتوانسته بخواند و بفهمد)، شما چه مشکلی با اسرائیل و یهودیان دارید؟ یهودیان در دفاع هستند و مسلمانان در حمله 1400 ساله.
هنوز یک یهودی دیده نشده که بمب بترکاند در اتوبوس اما نگاه کن اسلام تروریستی را. یهودیان با کتاب و علم و دانش جلو آمدند و مسلمانان با شمشیر و اره و چماق و سر بریدن. این تنفر از یهودیان یک سم اسلامی است که در ذهن مسلمانان گذاشته اند. توضیح مفصل خواهم داد اگر اهل منق و سواد و دراست هستید‏


فرق یهودی با اسرائیل
دوستی پرسیده مشکل من با اسرائیل و یهودیان چیست. حال پاسخ من׃
من با یهودیان مشکلی نداشته و ندارم. مارکس یهودی بود، چارلی چاپلین یهودیست، آلبرت اینشتین یهودی است، ماکسیم رودنسون یهودی است و... یهودی بودن مذهب است و الزاما ربط به ایدئولوژی ندارد. یکی می تواند مسلمان زاده شده باشد ولی علیه رژیم جنایتکار و بربرمنش جمهوری اسلامی باشد. اما اسرائیل یک دولت ایدئولوژیک صهیونیستی است. مانند دولت هیتلری که بر اساس برتری نژاد پدید آمده بود. در اسرائیل بیست در صد مردم که فلسطینیهای عرب هستند دارای حقوق مساوی با یهودیان نیستند و از بسیاری حقوق بهره مند نمی شوند. اسرائیل تنها کشور جهان است که مرز ندارد و مرزش را تعیین نمیکند ولی عضو سازمان ملل است و تعریفی از مرز نمی دهد. مرز اسرائیل تا آنجاست که زورش می رسد. روزنامه های معتبر جهان فاش ساختند که اسرائیلیها اعضاء بدن فلسطینیها را جدا کرده و در بازار آزاد می فروشند. دولت فرانسه ورود اعضاء بدن بدون شناسنامه و یا با منبع اسرائیلی را قدغن کرده است و بسیاری مطالب دیگر.
شما می نویسید تا بحال نشنیده اید که یک یهودی در اتوبوس بمب بترکاند اما اسلام تروریستی این کار را می کند. شما دوست عزیر قربانی هواداران آشکار و مخفی صهیونیستهای ایرانی هستید که نقاب کمونیست هم به چهره دارند ولی عمال اسرائیلند. دولت اسرائیل مرتب از 60 سال پیش بر سر مردم فلسطین بمب می اندازد آنهم بمب فسفری و خوشه ای آنهم بر سر هزاران نفر افراد غیر نظامی برای پاکسازی قومی، آنها نیازی به بمب گذاری در اتوبوس ندارد. قبلا مناحم بگین تروریست معروف در دوران جوانی آنروز که هنوز اسرائیل باین بزرگی نشده بود این کار را می کرد. تعجب می کنم شما بمب گذاری در اتوبوس را از جانب یک ملت مستاصل و تحت ستم می بینید ولی بمب افکنی اسرائیل، گرسنگی دادن به یک و نیم میلیون مردم نوار غزه و سلطه گری و تجاوز و جنایت جنگی را در نوار غزه صبرا و شتیلا نمی بینید. از این گذشته وقتی یک کشور در اشغال یک نیروی فاشیستی و نژاد پرست و ارتجاعی است ملت تحت ستم حق دارد بهر وسیله ایکه در اختیار دارد از خودش دفاع کند. اسلحه مبارزه اش را خود آن ملت تعیین می کند. این کاری است که فرانسویها و سایر ملل جهان در زمان اشغال نازیها با آلمانها کردند، الجزایری ها با فرانسه و ویتنامیها با آمریکائیها و ما ایرانیها با آمریکائیها اگر به ایران حمله کنند می کنیم. پس می بینید چقدر فرق است بین کسانیکه به ملتها احترام می گذارند و از مبارزه ملت فلسطین دفاع می کنند و آنها که همدست آمریکا و اسرائیل هستند و جنایات رژیم جمهوری اسلامی را بهانه کرده اند تا از اسرائیل دفاع کنند و جیره مواجب بگیرند. گول دور بریهای صهیونیست خود را نخورید بخصوص اینکه اگر گفتند ما کمونیست هستیم.


سالگرد تاریخی انقلاب اکتبر
امروز روز پیروزی بزرگ بلشویکها در روسیه تزاری بود. امروز سلطنت ننگین خانواده رومانف ها در روسیه برای همیشه برچیده شد. امروز روز ضربه خوردن به کلیسای ارتدوکس روسیه بود که همدست تزار در سیاست تزار نقش مستقیم بازی می کرد و یکی از ارکان ضد انقلاب در روسیه بود. امروز کمر استعمار فرتوت و نظام استعماری در جهان شکست و موجی از مقاومت در سراسر جهان برای کسب آزادی و استقلال در گرفت و سیمای جهان بکلی تغییر کرد. امپریالیستها جنگ اول و دوم جهانی را به کمونیستها باختند. پرولتاریا در روسیه بر سر قدرت آمد و سوسیالیسم را مستقر کرد. دیگر جهانی که ما در آن زندگی می کنیم جهان قبل از 25 اکتبر 1917 نیست و امپریالیستها هر چقدر هم زور بزنند نمی توانند چرخ تاریح را به عقب برگردانند. مسئله حفظ سوسیالیسم همیشه محصول تداوم مبارزه طبقاتی است. انقلاب فرانسه، انقلاب مشروطه بعد از چندین بار شکست به پیروزی رسیدند. انقلاب اسپانیا سرکوب شد و نهضت جمهوریخواهی جهان را فراگرفته است و سلطنت که تفاله تاریخ است باید به مزبله تاریخ رود. پیروزی بلشویکها در روسیه فسخ همه قراردادهای استعماری بر ضد ملت ایران بدست لنین بود. انقلاب روسیه مهمترین عامل در ایجاد یک حکومت متمرکز در ایران از  جانب انگلیسها بود تا جلوی نفوذ کمونیستها را با ضرب و شکنجه و اعدام بگیرد. قرارداد 1921 بلشویکها با ایران وثیقه حفظ استقلال ایران بود. این روز روز تولد دنیای نو و همه انسانهای آزاده جهان است روز شادی ملتها و زحمتکشان و روز زوزه کشیدن دشمنان بشریت حزب اللهی ها و شاه اللهی هاست. بلشویکها با سرود رزم خویش فراخواهند رسید و در آن روز نه شاهی باقی است نه جمهوری اسلامی و نه امپریالیستها و صهیونیستها، آن روز روز نجات بشریت است.     




 26/10/2010
در مورد رضا خان
مشک آنست که خود بگوید و نه آنکه عطار بگوید. بسیار ی از روشنفکران را رضا شاه با قتلهای زنجیره ای و بدون محاکمه و حتی بعد از محاکمه کشت. بسیاری از همین روشنفکران که در مورد رضا خان دچار توهم بودند نظرشان را تغییر دادند. رضا خان عاقد قرار داد جدید دارسی با کنسرسیوم نفت بود و ارتفاعات ایران را در مرز ترکیه مانند خیانت پادشاهان قاجار در سفر ترکیه به ترکیه بخشید گفت کوه بچه درد می خورد ولی زمینهای مردم را بزور گرفت و امنیت جامعه را برهم زد و مردم از ترسشان حرف نمی زدند. شما این همه اطلاعات غلط را از تاریخ ایران از کجا دارید که چنین بی محابا نیز تبلیغ می کنید دربار پهلوی ننگ تاریخ ایران بود و هست و جنایات خمینی هرگز از درجه خیانت آنهانمی کاهد.


پاسخ بیک سلطنت طلب
خواستم نظرم را در باره مصاحبه رضا پهلوی با تلویزیون پارازیت بنویسم دیدم جای اظهار نظر مسدود است. برای اینکه مبادا اختناق نهادینه شود فورا تصمیم گرفتم یاداشتی منتشر کنم.
کسیکه در قرن بیست و یکم هنوز شاه بخواد که به علت گروه خونی حتی اگر دیوانه باشه و دزد و کلاش بر جامعه ای حکومت کنه بهتره بره خودشو به دکتر نشون بده. من نفهمیدم که چرا مستبدها بی گناه اند و مردم به علت نداشتن فرهنگ دموکراسی، کتک خورشان ملس است و دیکتاتور پذیرند و باید خفقان را بپذیرند.
حرفهای بی سر و ته و تئوری بافیهای رضا پهلوی برای اینکه سر مردم را کلاه بگذارد حقیقتا بی شرمانه است. از این حرفهای بی سر و ته موذیانه، معلوم میشه که اینکه تا کنون در ایران دموکراسی نبوده تقصیرش گردن مستبدین حاکم برای منافع طبقاتی خودشان نبوده است بلکه تقصیر به گردن مردم بیگناه بوده است که دموکراسی را خوب یاد نگرفته بودند. در زمان شاه مردم نرفتند در کلاسهای دموکراسی که هر روز برگزار می شد شرکت کنند و نمره قبولی بگیرند این است که اختناق حاکم بوده و مردم لایق این اختناق بوده اند. تقصیر به گردن مردم است که دیکتاتوری را پذیرفته اند و فرهنگشان نادرست بوده است و نسبت به دموکراسی آلرژی داشته اند. باید حالا بایستیم تا فرهنگ مردم عوض شود تا دموکراسی بیاید و همه از شکم مادر دموکرات زاده شوند و آنوقت دیکتاتوری در جهان نخواهد بود. بنظر این آقا مسئله ژنتیک است و نه اجتماعی. این مهملات البته نمی تواند به پاره ای مسایل پاسخ دهد.
پرسش این است که هیتلر مگر در یک کشور دموکراتیک سرکار نیامد؟ مگر این درس دموکراسی را آمریکائیها و اسرائیلیها و انگلیسها و فرانسوی ها و... نخوانده اند پس چرا اشغالگرند و دنیا را غارت می کنند و در آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین فاجعه می آفرینند؟. چرا این دموکراتهای ذاتی از دموکراسی در سراسر دنیا حمایت نمی کنند؟ مگر قرار نبود دموکراسی در همه این ممالک امپریالیستی و صهیونیستی نهادینه شده باشد؟ و همه در کلاسهای دموکراسی نمره قبولی گرفته باشند؟ این دروغ ها را نوکران امپریالیستها طرح می کنند تا مردم را فریب دهند. آنچه در این ممالک نهادینه شده است تنها منافع ستمگرانه و غارتگرانه طبقات حاکمه آنهاست که مردم خودشان را هم با این نوع تبلیغات فریب می دهند و دموکراسی خودشان را قبول دارند. دموکراسی برای خودیها و دیکتاتوری برای غریبها.
جالب این است که این نوکر آمریکا که مدافع رژیم پادشاهی در ایران است و پادشاهی را راه نجات جامعه ایران جا می زند شخص خودش را برای پادشاهی پیشنهاد می کند و نمی گوید من هوادار پادشاهیم ولی شاه می تونه از یک خانواده دیگر نیز باشد و من به نفع آن خانواده دیگر از خواستم می گذرم. قیافه دموکرات و ناجی بخود گرفتن عوامفریبی است.
راستی مگر امپریالیستها و صهیونیستها نمی دانستند که رژیمهای مبارک، بن علی، شاه، موبوتو، چومبه، نگودین دیم، سوهارتو، مارکوس، پینوشه، ویدلا، سوموزا، باتیستا و... جنایتکار هستند؟ پس چرا این دموکراتهای نهادینه شده مرتب از جنایتکاران دفاع می کنند؟ همین آقای پهلوی مبارک و بن علی تا دیروز دوستش بودند و وی به آنها انتقادی نداشت. حال اگر از اشتباهات خود آموخته است خوب است که رژیمهای عربستان سعودی و بحرین و اردن و مراکش و یمن و... را به عنوان جنایتکار و همدست امپریالیستها و اسرائیل محکوم کند و با آنها نشست و برخاست نکند. راستی نظر این آقا در مورد رژیم فاشیستی اسرائیل که 60 سال است فلسطین را اشغال کرده است چیست؟ آیا اسرائیل نژاد پرست و متجاوز است و یا دموکرات؟ چرا تجاوز به عراق و افغانستان و لیبی را محکوم نمی کند نکند ریگی تو کفشش است. می بینید چطوری میشه مچ این عوامفریبها را گرفت که هنوز از دروغ گفتن به مردم دست بر نمی دارند. این آقایان همه عوامفریبند.   


صهیونیسم نژادپرستی
اتفاقا من هم مثل شما نمی خواهم طرف کسی را بگیرم ولی ضد مسیحی و یا ضد بهائی و یا ضد دراویش بودن نژادپرستی نیست تعصب احمقانه مذهبی است، زیرا ما هم بهائی ایرانی داریم و هم مسیحی ایرانی و هم درویش ایرانی. کسی نمی تواند به آن دیگری بگوید نژاد من از تو بهتر است. اگر چند مصری چند قبطی را می کشند هر دو مصری هستند نژاد یکی بر دیگری برتری ندارد. ولی ضد عرب بودن، ضد ایرانی بودن، ضد سیاهپوست و یا زرد پوست و سرخ پوست بودن می شود نژادپرستی است. از این گذشته تحریکات در مصر معلوم نیست کار کدام دستهای ناپاک برای منحرف کردن انقلاب مصر است شما اینقدر زود موضعگیری نکنید چون ماهیت مسئله هنوز معلوم نیست. تجربه تاریخ نشان داده که ارتجاع حاکم برای بازگشتش هم بمب گذارده، هم ترور کرده، هم قتل عام نموده و...
شما شاید ندانید که صهیونیسم یعنی نژادپرستی که قوم یهود را قوم برگزیده می داند، قطعنامه سازمان ملل متحد بود. بعد از پاشیده شدن روسیه و تغییر تناسب قوا در سازمان ملل اسرائیلیها این قطعنامه را عوض کردند. البته حذف قطعنامه به معنی حذف محتوی آن نیست. در اسرائیل اعراب دارای حقوق مساوی با یهودیان نیستند با وجودیکه ظاهرا شهروند اسرائیل به حساب می آیند.
کسانیکه به اسرائیل مهاجرت کرده اند نه زبان مشترک داشته اند، نه فرهنگ مشترک، نه تاریخ مشترک، نه احساسات مشترک تنها مذهبشان مشترک بوده است که ماهیتا ارتجاعی تر از اسلام است. هر چیز نفرت انگیزی که امروز به اسلام نسبت می دهند دزدی از یهودیت است.
نازیها نژادپرست بودند زیرا نژاد ژرمن را برترین نژاد دانسته و سایر ملل را برده خویش می دانستند و می خواستند بجز یهودیان یوگسلاوها، اعراب و... را نیز از بین ببرند تنها با ایرانیها خوب بودند.
اما آنطور که شما تاریخ را می نویسید همه آن کسانی که از نژادهای گوناگونند و جد اندر جد در روسیه، لهستان، آلمان، هلند، فرانسه و... زندگی کردند و یهودی بوده اند صاحب سرزمینهای فلسطین هستند و مردمی که بیش از دو هزار سال است در آنجا زندگی می کنند فاقد مالکیت اند. لیلا خالد فلطسینی نیست ولی گلدامایر فلسطینی است!
شما توجه ندارید که یهودیانی که از دو هزار سال پیش آنجا بوده اند نیز فلسطینی هستند و ربطی به بنای زورکی اسرائیل ندارند که از اقصی نقاط جهان آدم جمع می کند و به اسرائیل می برد برای اینکه تنها یهودی اند. پس ببینید منهم طرف کسی را نمی گیرم من طرف واقعیت و علم را می گیرم. کافی است تاریخ را بخوانید. در یثرب در زمان محمد یهودیان زندگی می کردند. سرزمین آنها مدینه امروزی بود و نه اسرائیل من در آوردی. چرا ادعای مالکیت مدینه را نمی کنند. بیت المقدس سرزمین همه فلسطینیها چه مسلمان چه یهودی و چه مسیحی و یا مذهب دیگری است. فلسطینی بودن به مذهب ربط ندارد ولی اسرائیلی بودن به مذهب و قوم برگزیده خدا ربط دارد.



در جامعه ایکه زن آزاد نیست آن جامعه خودش آزاد نیست
به مناسبت صدمین سالگرد روز جهانی زن

صد سال است که زنان برای تساوی حقوق خویش با مردان مبارزه می کنند. احترام به حقوق زنان و برسمیت شناختن آن متعلق به حقوق بشر است. این مبارزات با دستآوردهای فراوانی بویژه پس از انقلاب کبیر اکتبر روسیه همراه بود. برای نخستین بار در تاریخ بشریت برسمیت شناخته شد که زنان حقوق مساوی با مردان در همه زمینه های سیاسی اقتصادی و اجتماعی دارند. پس از این تحول عظیم تاریخی که ارتجاع جهانی می خواهد آنرا پرده پوشی کند تازه سایر ممالک پیشرفته سرمایه داری آغاز کردند به زنان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن بدهند و پاره ای از حقوق آنها را برسمیت بشناسند. زنان تا به امروز نیز برای حقوق خویش که در اکثریت ممالک جهان مستقر نشده است مبارزه می کنند. ریشه این نابرابری در مناسبات حاکم اقتصادی و ستم طبقاتی از یک طرف و ریشه های عمیق فرهنگ مردسالاری از طرف دیگر است که البته این فرهنگ نیز ریشه خود را در ستمگری اجتماعی دارد. ولی برای تحقق برابری حقوق، هم باید با نیروهای حاکم ارتجاعی مبارزه کرد و هم با فرهنگ مردسالاری پنهان در جامعه و بویژه در خانواده.
در ایران نیز رژیم منفور پهلوی حقوق زنان را برسمیت نمی شناخت و نمایشات آنها را در روز 8 مارس سرکوب می کرد و به آن مهر کمونیستی می زد. این رژیم برای آنکه از همبستگی زنان جهان و مبارزه مشترک آنها بر ضد مرتجعین جلوگیرد روز جدیدی برای زنان خلق کرد و تنها با عوامل خودفروخته ای این روز را جشن می گرفت. برای رژیم منفور سلطنت روز زن روز کشف حجاب در روز 17 دی بود. این یک عوامفریبی محض بود زیرا مشکل زنان جامعه ما یا هر جامعه دیگری اساسا امر پوشش که باید داوطلبانه باشد نیست مشکل عدم تساوی حقوق زن و مرد است. ولی مردم ایران و در راس آنها زنان ایران هرگز این روز دروغین را به نام روز خویش برسمیت نشناختند و روزی را جشن گرفتند که روز همه زنان جهان جدا از ملیت ایدئولوژی، مذهب، نژاد و... آنها بود. رژیم جمهوری اسلامی هم پای خویش را در کفش رژیم سلطنتی کرد و از برگزاری روز زن در ایران خودداری نمود و روز تولد فاطمه زهرا را روز زن نامید. چنین انتخابی نه تنها در در اراده زنان ایران برای برگزاری روز تاریخی 8 مارس تغییری نداد بلکه آبروئی نیز برای حضرت زهرا باقی نگذارد زیرا کسی از مبارزه ایشان برای تساوی حقوق زنان با مردان در دوران پیامبر اسلام خبر نداشت و کوچکترین سندی نیز همه اسلام شناسان و عتیقه شناسان و باستانشناسان نتوانسته اند در این عرصه ارائه دهند.
امروز زنان ایران در صفوف نخست مبارزه از جمله به علت همین ستم مضاعف و تحقیری که توسط رژیم اسلامی می شوند قرار دارند. خیابانهای ایران از خون زنان ایران رنگین است و این نشانه رشد جنبش زنان و مقاومت مترقی و سرسختانه آنها است که باید برای همه مردان ایران سرمشق باشد.
زنان ایران از جنبش تنباکو و انقلاب مشروطیت و از مبارزات مردم ایران برای ملی کردن صنعت نفت بر ضد استعمار انگلستان و از انقلاب بهمن 1357 برای سرنگونی رژیم مستبد پادشاهی در ایران در صفوف اول قرار داشته اند و امروز نیز در زمینه مبارزه دموکراتیک برای کسب حقوق دموکراتیک در دوران سیاه تسلط رژیم جنایتکار اسلامی در صفوف مقدم این جنبش هستند.     
در زیر ما تاریخچه مختصری از پیدایش روز 8 مارس(17 اسفند) را برای یادآوری منتشر می کنیم.
در هشتم ماه مارس سال1857، زنان کارگر کارگاه‌های پارچه‌بافی و لباس‌دوزی در نیویورک آمریکا به خیابان‌ها ریختند و خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کار شدند. این تظاهرات با حمله پلیس و کتک ‌زدن زنان برهم خورد.
سال ۱۹۰۷ در دوره‌ای که مبارزات زنان برای تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی اوج گرفته بود، به مناسبت پنجاهمین سال‌ گشت تظاهرات نیویورک در هشتم مارس، زنان دست به تظاهرات زدند.
ایده انتخاب روزی از سال به‌عنوان «روز زن» نخستین بار در جریان مبارزه زنان نیویورک با شعار «حق رای برای زنان» مطرح شد. دو هزار زن تظاهر کننده در ۲۳ فوریه ۱۹۰۹ پیشنهاد کردند که هر سال در روز یک‌شنبه آخر فوریه، یک تظاهرات سراسری در آمریکا به مناسبت «روز زن» برگزار شود.
در سال ۱۹۱۰، «دومین کنفرانس زنان سوسیالیست» که کلارا زتکین از رهبران آن بود، به مسئله تعیین «روز بین‌المللی زن» پرداخت. زنان سوسیالیست اتریشی قبلا روز «اول ماه مه» را پیشنهاد کرده بودند. اما اول ماه مه، جایگاه و مفهومی داشت که می‌توانست اهمیت و جایگاه مبارزه مشخص بر سر مسئله زن را تحت‌الشعاع قرار دهد. زنان سوسیالیست آلمان، روز ۱۹ مارس را پیشنهاد کردند. مناسبت این روز، مبارزات انقلابی در سال ۱۸۴۸ علیه رژیم پادشاهی پروس بود که به عقب‌نشینی لفظی حکومت در نوزدهم مارس همان سال، منجمله در مورد مطالبات زنان، انجامید. «دومین کنفرانس زنان سوسیالیست» تاریخ برگزاری نخستین مراسم «روز زن» را ۱۹ مارس ۱۹۱۱ تعیین کرد. تصمیم‌گیری قطعی برای تعیین «روز جهانی زن» به بعد موکول شد.
بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعیین «روز جهانی زن»، انترناسیونال دوم از این تصمیم حمایت کرد، و نخستین تشکیلاتی بود که این روز را به رسمیت شناخت.
۱۹ مارس ۱۹۱۱ خیابان‌های آلمان، اتریش، سوئیس و دانمارک با مارش زنان به لرزه در آمد. شمار زنان تظاهر کننده در اتریش به ۳۰ هزار نفر می‌رسید. نیروهای پلیس به تظاهرات حمله بردند و به زدن زنان پرداختند و گروهی را دستگیر کردند.
سال ۱۹۱۳ "دبیرخانه بین‌المللی زنان" (یکی از نهادهای انترناسیونال سوسیالیستی دوم)، هشتم مارس را با خاطره مبارزه زنان کارگر در آمریکا، به‌عنوان «روز جهانی زن» انتخاب کرد. در همان سال، زنان زحمتکش و زنان روشنفکر انقلابی در روسیه تزاری و در سراسر اروپا، مراسم «۸ مارس» را بشکل تظاهرات و میتینگ برگزار کردند.
در سال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول درگرفت. در اروپا که مرکز جنگ بود، زنان انقلابی تلاش کردند تظاهرات ۸ مارس ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ را تحت شعار مرکزی "علیه جنگ امپریالیستی" برگزار کنند. در کشورهای درگیر جنگ، طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسیم شده بودند و انشعاب در صفوف جنبش زنان، مانع از برگزاری سراسری و گسترده «روز جهانی زن» شد.
در سال ۱۹۱۷ تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد علیه گرسنگی و جنگ و تزاریسم، بانگ آغازین انقلاب روسیه بود. کارگران شهر در پشتیبانی از این تظاهرات، اعلام اعتصاب عمومی کردند. ۸ مارس ۱۹۱۷ به یک روز فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب روسیه تبدیل شد.
سال ۱۹۲۱، "کنفرانس زنان انترناسیونال سوم کمونیستی" در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس، روز ۸ مارس به‌عنوان «روز جهانی زن» بتصویب رسید. کنفرانس، زنان سراسر دنیا را به گسترش مبارزه علیه نظم موجود و برای تحقق خواسته‌هایشان فرا خواند.
از اواسط دهه ۱۹۳۰، دنیا یک بار دیگر بسوی جنگ جهانی جدید روان شد. برگزاری تظاهرات «روز جهانی زن» در کشورهایی که تحت سلطه فاشیسم بودند، غیر قانونی اعلام شد. علیرغم این ممنوعیت، در هشتم مارس ۱۹۳۶، زنان در برلین تظاهرات کردند. در همان روز، اسپانیای فاشیست شاهد تظاهرات هشتم مارس در مادرید بود. ۳۰ هزار زن کمونیست و جمهوریخواه، شعار "آزادی و صلح" سر دادند.
در پی جنگ جهانی دوم، انقلابات و جنبشهای رهایی‌بخش در کشورهای چندی درگرفت. چین با شمار عظیم زنان و مردانش در زمانی کوتاه گامهای بزرگی در جهت رهایی زنان به پیش برداشت. در آن سال‌ها، عمدتاً دولت‌ها و تشکیلات مترقی و انقلابی در بر پایی «روز جهانی زن» می‌کوشیدند.
در دهه ۱۹۶۰، در کشورهای آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین جنبشهای رهایی‌بخش بپا خاسته بود. در کشورهای سرمایه‌داری پیشرفته نیز جنبشها و مبارزات انقلابی و ترقیخواهانه بالا گرفته بود و جنبش رهایی زن نیز اوج و گسترشی چشمگیر یافت.
در آمریکا و اروپا، زنان علیه سنن و قیود و قوانین مردسالارانه و احکام اسارت بار کلیسایی بپا خواستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظیر حق طلاق، حق سقط جنین، تامین شغلی، منع آزار جنسی، ضدیت با هرزه‌نگاری، کاهش ساعات کار روزانه و غیره مطرح شد. این جنبش موفق شد در برخی از این زمینه‌ها پیشروی کند. در تظاهرات هشتم مارس ۱۹۶۹ زنان در دانشگاه برکلی در آمریکا گرد آمدند و علیه جنگ در ویتنام تظاهرات کردند.
در سال ۱۹۷۷ سازمان ملل در قطعنامه‌ای ۸ مارس را با عنوان «روز حقوق زنان و صلح بین‌المللی» وارد تقویم رسمی خود کرد.
بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم و بالاخص از اواخر دهه ۱۹۷۰، با توسعه سرمایه‌داری به کشورهای عقب مانده، بخش‌های بزرگتری از زنان درگیر کار و تحصیل گشتند. در عین حال، زنان همچنان در جامعه موقعیتی درجه دوم داشته و اسیر نظام مردسالار بودند. این تناقض، مسئله زن را حادتر و انفجاری تر کرد و این وضعیت هنوز هم ادامه دارد.